بایگانی برچسب برای: اعاده دادرسی

اثبات حیله و تقلب منتهی به صدور حکم

شاید عنوان دعوا و دادرسی تحت عنوان اثبات حیله و تقلب را شنیده باشید. با وجود اینکه این عنوان دعوا جزو دعاوی نامانوس  و به عبارتی خاص است و از طرفی رسیدگی به ان توسط مقنن صراحتا تجویز نشده و در رویه قضایی نیز ارای کمتری در خصوص این دعوا صادر شده است لکن معدود بودن موارد طرح و پذیرش دعوایی، دلیل بر بی نتیجه بودن طرح دعوا و یا اساسا عدم امکان طرح آن نمی باشد لذا در این مقاله تلاش داریم در خصوص امکان قانونی طرح این دعوای مهم نکاتی را شرح دهیم.

بنابراین خواندن این مقاله را از دست ندهید.

در مواردی اقدامات غیرقانونی یکی اتز اصحاب دعوی همانند شهادت کذب، جعل سند و … انجام شده است که علاوه بر اینکه دارای جنبه مجرمانه و ک.یفری بوده و با طرح دعوای کیفری تحت عنوان مجرمانه پیش بینی شده در قانون قابل اثبات و  منتهی به رفع اثر از اقدامات مجرمانه همانند ابطال سند خواهد بود لکن گاهی به دلایلی همچون مرور زمان کیفری یا به جهت  فوت شاهد قانوناً تعقیب کیفری ممکن نخواهد بود در این موارد برای جلوگیری از تضییع حق ذی نفع و متقاضی چاره ای جز اقامه دعوی  «اثبات حیله و تقلب ناشی از مثلا کذب بودن گواهی گواهان یا جعل سند و غیره نخواهد داشت.

اثبات حیله و تقلب با وکالت آمنه آقاعلی وکیل پایه یک دادگستری تهران

اثبات حیله و تقلب با وکالت آمنه آقاعلی وکیل پایه یک دادگستری تهران

در دفاع از امکان طرح دعوای مذکور می توان به شرح آتی استدلال نمود:

حسب بندهای هفت گانه ماده ۴۲۶ قانون آیین دادرسی مدنی و با تفسیر منطقی مقره های قانونی و همچنین لحاظ رویه قضایی و نمونه احکام دادگاه ها، جهات اعاده دادرسی در قوانین مدنی به دو دسته کلی قابل تقسیم است که عبارتند از :

۱- “جهات قابل احراز” و ۲- “جهات قابل اثبات”

۱) “جهات قابل احراز”جهاتی هستند که توسط قاضی صادرکننده حکم قطعی (موضوع ماده ۴۳۳ قانون آئین دادرسی مدنی) بررسی شده و بعد از احراز وجود  آنها، اعاده دادرسی تجویز و قاضی مجاز به ورود به رسیدگی ماهوی می باشد.

بندهای ۱، ۲، ۳، ۴ و ۷ ماده ۴۲۶ قانون ایین دادرسی مدنی از جمله جهات قابل احراز می باشند. لذا پذیرش «جهات احرازی»، نیازمند رسیدگی قضایی مستقل و صدور حکم نیست و دادگاه صادرکننده حکم قطعی، صرفاً وجود آنها را احراز نموده و با احراز وجود جهات  مذکور اعاده دادرسی را تجویز می نماید. در حقیقت قانونگذار ماهیت «جهات احرازی»، به گونه ای تبیین نموده  است که وجود آنها را فارغ از اقامه دعوی اثباتی جداگانه کرده است.

۲) «جهات قابل اثبات»، این جهات برخلاف جهات احرازی نیازمند رسیدگی قضائی مستقل بوده و نیازمند «اثبات» است تا پس از اقامه دعوی متناسب توسط ذینفع و رسیدگی قضایی و نهایتاً پذیرش این جهات توسط دادگاه و قطعیت دادنامه صادره در خصوص آنها، دادگاه صادرکننده حکم قطعی موضوع اعاده دادرسی با لحاظ رای اصداری، اعاده دادرسی را تجویز و رسیدگی ماهیتی را شروع نماید.

بندهای ۵ و ۶ ماده ۴۲۶ قانون آئین دادرسی مدنی از این دسته می باشند. بنابراین وجود «جهات اثباتی»،نیازمند رسیدگی قضایی و صدور حکم در این خصوص خواهد بود «اثبات حیله و تقلب» به عنوان موضوع دعوی مستقل از جمله جهات اثباتی محسوب می شود.

مستفاد از سیاق ماده ۴۲۹ قانون آئین دادرسی مدنی، ضرورت صدور حکم مستقل بر «اثبات حیله و تقلب» محرز و ضروری است. با این توضیح که از لحاظ اصولی، استفاده از سیاق کلام یا همان قراین درون متنی، جهت ترکیب و ارتباط بین صدر و ذیل کلام به منظور کشف معنای عبارت و ایضاً فهم الفاظ محذوف و… یکی از شیوه های تفسیر و فهم درست کلام می باشد.

اینکه مقنن در ماده ۴۲۹ قانون آ.د.م ابلاغ حکم نهایی در خصوص «اثبات حیله و تقلب» را ملاک احتساب شروع ابتدای مهلت اعاده دادرسی دانسته حکایت از پذیرش طرح ادعای حیله و تقلب به عنوان یک  دعوای مستقل دارد چرا که لازمه صدور حکم در مورد حیله و تقلب، فرع بر این است که اصولا بتوان دعوایی تحت عنوان مذکور مطرح و مورد پذیرش مرجع قضایی قرار گرفته تا نتیجتا منتهی به صدور دادنامه ای قطعی و نهایی شود.

نتیجتا هیچگونه تردیدی در اثباتی بودن جهت «حیله و تقلب»، یعنی اقامه دعوای علیعده جهت اثبات آن وجود نخواهد داشت از سویی  بعضی از دکترین حقوقی معتقدند که؛ «اثبات حیله و تقلب» در قالب دعوی مستقل با همین عنوان، قابل طرح و مطالبه و رسیدگی است.

این نظریه دکترین حقوقی در رویه قضایی دارای موافقانی است.

در دفاع از نظریه دکترین می توان استدلال کرد که اولا : اصل بر استماع دعاوی حقوقی با هر خواسته است و این اصل (اصل استماع دعوی) از سیاق نگارش اصل ۳۴ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران به راحتی قابل استفهام و استدراک است و بدیهی است در مقام شک، هرنوع تفسیری باید اصل را تضمین نماید مگر دلیل یا برهانی قاطع و خدشه ناپذیر، نادیده انگاشتن اصل را موجه و مدلل سازد که با استقصا از متون شکلی حاکم بر دادرسی، هیچ گونه دلیل و حتی قرینه و اماره ای پیرامون عدم استماع دعوی حقوقی «اثبات حیله و تقلب»، ملحوظ و مشهود نیست، ثانیا: از آنجا که عنوان مجرمانه ای تحت عنوان «حیله و تقلب» در قانون مجازات اسلامی جرم انگاری نشده است، لاجرم «حیله و تقلب»، دارای اوصاف دعوی حقوقی خواهد بود وگرنه امکان رسیدگی به امری مبتلابه عقیم خواهد ماند.

همچنین نظریه مشورتی شماره ۷/۹۷/۱۴۸۷ مورخ ۲۹/۱۱/۹۶ اداره حقوقی قوه قضاییه، اصل را بر امکان ثبت و پذیرش دعوی با عنوان «اثبات حیله و تقلب» گذاشته است

مستفاد از بند ۵ ماده ۴۲۶ قانون آیین دادرسی مدنی و ماده ۴۲۹ قانون اخیرالذکر دعوای اثبات حیله و تقلب علیرغم صدور حکم پیشین در دعوا قابل استماع می باشد. اگر چنین دعوایی قابلیت استماع نداشت و صدور حکم در خصوص اختلاف اصلی مانع طرح دعوای اثبات حیله و تقلب بود، اثبات حیله و تقلب هیچ گاه در زمره یکی از جهات اعاده دادرسی توسط مقنن قرار نمی گرفت و مهلت آن۲۰ روز از تاریخ ابلاغ حکم نهایی مبنی بر اثبات حیله و تقلب اعلام نمی گردید. تمام موارد مذکور دلالت بر این دارد که رای پیشین و دادرسی سابق مانع طرح دعوا اثبات حیله و تقلب نیست.

لذا چون لفظ “حکم نهایی” مطلق بوده و قانونگذار بعد از قید «حکم نهایی» به کیفری و یا حقوقی بودن چنین حکمی هیچ اشاره ای ننموده است، بنابراین مقنن و قانونگذار لزومی در تفکیک بین «کیفری» و یا «حقوقی» بودن حکم مثبِت «حیله و تقلب» قائل نشده است و علت اطلاق مقرره  در ماده ذکر شده و بیان صرف عنوان «حکم نهایی» بدون ذکر «کیفری یا حقوقی» بودن با لحاظ حکمت قانونگذار، اشاره به هر دو نوع دعوا دارد اما متقاضی محدودیت های قانونی در گزینش نوع دعوا دارد…….

ادامه این مقاله را از دست ندهید

طرح دعاوی خاص نیازمند تجربه و تسلط بر مواد و نکات قانونی مرتبط با موضوع است.جهت دریافت مشاوره در مورد دعوای تخصصی اثبات حیله و تقلب با ما تماس بگیرید.

 

نحوه اعمال ماده ۴۷۷ قانون آیین دادرسی کیفری

اعمال ماده ۴۷۷ قانون آیین دادرسی کیفری، به عنوان یک شکایت استثنایی و نوع خاصی از اعاده دادرسی، آخرین راه کار اعتراض به برخی از آرای قطعیت یافته می باشد. در این روش رییس قوه قضاییه می تواند نسبت به آرای قطعی که از هر یک از مراجع قضایی صادر شده و آن را خلاف بین شرع تشخیص دهد، مفاد ماده را اعمال نموده و پرونده را به دیوان عالی کشور ارجاع نماید تا به موضوع پرونده رسیدگی مجدد نماید. چنانچه شعب اختصاصی در دیوان، تایید نمایند که حکم خلاف شرع است، رای سابق را نقض نموده و مجددا به پرونده رسیدگی شکلی و ماهوی می نماید و رای مقتضی صادر می گردد.

ماده ۴۷۷ قانون آئین دادرسی کیفری مصوب ۱۳۹۲ مقرر داشته است:

” چنان چه رئیس قوه قضائیه رای قطعی صادره از هر یک از مراجع قضایی را خلاف شرع بین تشخیص دهد، با تجویز اعاده دادرسی، پرونده را به دیوان عالی کشورارسال تا در شعبات خاص که توسط رئیس قوه قضاییه برای این امر تخصیص می‌یابد رسیدگی و رای قطعی صادر نمایند. شعب خاص مذکور رای قطعی سابق را نقض و رسیدگی شکلی و ماهوی مجدد انجام داده و رای مقتضی صادر می‌نمایند.

تبصره ۱– آرای قطعی مراجع قضایی  شامل ارای حقوقی و کیفری، احکام و قرارهای دیوان عالی کشور، سازمان قضایی نیروهای مسلح، دادگاه های بدوی و تجدیدنظر، دادسراها و شوراهای حل اختلاف می‌باشند.

تبصره ۲– آرای شعبات دیوان عالی کشوردر خصوص تجویز اعاده دادرسی و نیز دستورهای موقت دادگاه ها، در صورتی که توسط رئیس قوه قضاییه خلاف شرع بیّن تشخیص داده شوند، مشمول حکم این ماده خواهند بود.

تبصره ۳– اگر رئیس دیوان عالی کشور، دادستان کل کشور، رئیس سازمان قضایی نیروهای مسلح و یا رئیس کل دادگستری استان در انجام وظایف قانونی خود، رای قطعی اعم از حقوقی یا کیفری را خلاف شرع بیّن تشخیص دهند، می‌توانند با ذکر مستندات از رئیس قوه قضاییه درخواست تجویز اعاده دادرسی نمایند. مفاد این تبصره فقط برای یک ‌بار قابل اعمال است؛ مگر اینکه خلاف شرع بیّن آن به جهت دیگری باشد”.

 

تفاوتهای ماده ۴۷۷ قانون آیین دادرسی کیفری ۱۳۹۲با ماده ۱۸ قانون تشکیل دادگاه های عمومی و انقلاب اصلاحی ۱۳۸۵ چیست؟

• در قانون جدید بیان شده صرف تشخیص اینکه رای قطعی صادره، خلاف بین شرع است، به تنهایی جواز اعاده دادرسی محسوب می گردد.

• به موجب ماده سابق بعد از تجویز اعاده دادرسی که توسط رئیس قوه قضاییه به عمل می آمد، پرونده حسب مورد به مرجع صلاحیت دار جهت رسیدگی مجدد ارجاع می شد، اما به موجب مقررات قانون جدید، با تجویز اعاده دادرسی پرونده به دیوان عالی کشور ارجاع تا در شعبی خاص که توسط رئیس قوه قضائیه برای رسیدگی به این موضوع تخصیص یافته اند، رسیدگی شده رای سابق نقض و رای قطعی جدید صادر گردد.

این شعبات جایگزین شعب تشخیص مقرر در ماده ۱۸ اصلاحی بوده و صالح به صدور رای مقتضی هستند. بنابراین دیوان عالی کشور در این مورد مجاز به رسیدگی ماهوی و شکلی می باشد.

• در ماده ۱۸ سابق، آرای صادره از شعب تشخیص قطعی بوده و تنها در صورتی که رئیس قوه قضائیه هر زمان و به هر طریقی رای صادره را خلاف بین شرع تشخیص می داد، قابلیت نقض این رای وجود داشت. لکن آرای صادره به موجب قانون جدید، که از شعب اختصاصی صادر می گردند، قطعی بوده و چنین قابلیتی را ندارند.

• شعب تخصصی رسیدگی شکلی و ماهوی انجام داده ، سپس رای قطعی صادر خواهند نمود.

• آرای دادگاه های تجدیدنظر، دادسراها و شورای حل اختلاف در قانون جدید به دادگاه بدوی و سازمان قضایی نیروهای مسلح و دیوان عالی که درماده ۱۸ قانون تشکیل اصلاحی ۸۵ ذکر شده بودند، اضافه گردیده است.

• تبصره ۲ ماده ۴۷۷ در قانون سابق پیش بینی نگردیده بود.

• به موجب تبصره ۳ ماده ۴۷۷ جدید، رئیس دیوان عالی کشور همچون دادستان کل کشور، رئیس سازمان قضائی نیروهای مسلح و رؤسای کل دادگستری استان ها که در ماده ۱۸ قانون سابق، بیان شده بودند؛ اختیار اعمال ماده را دارد.

• در ماده ۱۸ ” مواردی را خلاف بین شرع تشخیص دهند ” که یک عبارت عام و بدون قید است، استفاده شده بود اما در قانون جدید تبصره با این صورت که ” در انجام وظایف قانونی رای قطعی اعم از حقوقی یا کیفری را خلاف شرع بین تشخیص دهند” مقید شده است.

اعمال مفاد تبصره ۲ ماده ۱۸ قانون تشکیل محدودیتی نداشت، در حالی که تبصره ۳ ماده ۴۷۷ مفاد تبصره را فقط برای یک بار قابل اعمال دانسته، مگر اینکه به جهت جدیدی خلاف بین شرع خواسته شود.

تبصره ۱ ماده ۱۸ قانون تشکیل عنوان می داشت « مراد از خلاف بین شرع، مغایرت رای صادره با مسلمات فقه است و در موارد اختلاف نظر بین فقها، ملاک عمل نظر ولی فقیه و یا نظر مشهور فقها خواهد بود » مفاد این تبصره قبل از نهایی شدن قانون حاضر در تبصره ۲ ماده ۴۷۷ پیش بینی شده بود که در اصلاحیه نهایی حذف گردید.

شرایط قانونی لازم جهت اعمال ماده ۴۷۷ قانون آیین دادرسی کیفری چیست؟

• در صورتی که حکم در محاکم استان قطعی شده باشد، باید از طریق رییس کل استانی که رای در آن قطعی شده است اقدام شود.

• اگر حکم در محاکم نظامی قطعی شده باشد، از طریق رییس سازمان قضایی نیروهای مسلح تقاضا شود .

نحوه درخواست اعمال ماده ۴۷۷ به چه صورت است؟

جهت اعمال ماده ۴۷۷ قانون آیین دادرسی کیفری در تهران لازم نیست به دیوان عالی کشور مراجعه شود بلکه خود شخص یا وکیل ایشان می توانند به ” ساختمان دادگستری کل استان تهران “مراجعه نموده و با دریافت نوبت،درخواست وی ثبت می گردد و درخواست توسط  کارشناسان منتخب که به موضوع پرونده رسیدگی می نماید بررسی می گردد.

چنانچه کارشناس مربوطه خلاف شرع بودن حکم را احراز نمود، رسیدگی به پرونده برای اعمال ماده ۴۷۷ ادامه می یابد.

هزینه دادرسی اعمال ماده ۴۷۷ معادل هزینه اعاده دادرسی کیفری است که هرساله توسط قوه قضاییه تصویب و اعلام می شود.

مصوبه ( دستورالعمل اجرایی ماده ۴۷۷ قانون آیین دادرسی کیفری) شماره ۹۰۰۰/۱۳۵۹۵۴/۱۰۰ مورخه ۹۸/۰۹/۰۹ رئیس قوه قضاییه

ماده یک – در اجرای ماده ۴۷۷ قانون آیین دادرسی کیفری، بررسی آرای قطعی و تشخیص خلاف بین شرع و جلوگیری از اجرای آرای مخالف از اختیارات رییس قوه قضاییه است.

ماده دو– رییس دیوان عالی کشور، دادستان کل کشور و رییس سازمان قضایی نیروهای مسلح در اجراء وظایف قانونی خویش اگر با آراء خلاف شرع بین مواجه شوند، طبق تبصره ۳ ماده مذکور، مکلفند مراتب را به رئیس قوه قضائیه اعلام‌‌‌ نمایند.

ماده سه – قاضی صادرکننده حکم و یا سایر قضات مرتبط با پرونده و قضات اجرای احکام مکلفند در صورت مواجه شدن با آرای مغایر با مقررات شرع ، موضوع را مستدلا به رئیس حوزه قضایی یا دادستان اعلام کنند. روسای حوزه‌‌‌‌های قضایی و دادستان ها حین انجام وظایف نظارتی خویش، در صورتی که رای صادره را خلاف شرع بین‌‌‌ بدانند، مکلف هستند حسب مورد با تنظیم گزارش و استدلال، موضوع را به رئیس کل دادگستری استان اعلام نمایند.

ماده چهار– رییس کل دادگستری استان پس از وصول گزارش حداکثر ظرف مدت ۲ ماه بعد از اخذ نظریه مشورتی حداقل ۲ نفر از قضات مجرب و با سابقه، در صورت تشخیص خلاف شرع بین بودن، نظر خود را به صورت مستند و مستدل و با ذکر کلاسه پرونده، شماره دادنامه، دادگاه و نام قضات صادر کننده رأی و مشخصات طرفین پرونده به ضمیمه رأی قطعی به دفتر رییس قوه قضاییه ارسال می نماید و در صورت عدم تشخیص خلاف شرع بین، مراتب را طی شرحی مکتوب و در پرونده نظارتی بایگانی‌‌‌ می‌نماید‌‌‌‌.

ماده پنج – دستگاه های اجرایی و دیگر اشخاص حقیقی و حقوقی که متقاضی اعمال ماده ۴۷۷ می باشند، چنانچه دلایل و مستندات کافی برای اثبات خلاف بین شرع بودن حکم داشته باشند،‌‌‌ می بایست درخواست خویش را با ذکرشماره پرونده‌‌‌‌، مشخصات اصحاب پرونده‌‌‌‌، علت درخواست و جهتی که رای را خلاف شرع بین می دانند، به ضمیمه تصویرحکم، به دادگستری کل استان مربوطه یا سازمان قضایی نیروهای مسلح ارسال نمایند. مراجع مذکور درخواست متقاضی را بررسی و طبق ماده ۴ این دستورالعمل اقدام‌‌‌ می‌نمایند. بدیهی است در خواست‌‌‌‌های ناقص قابل بررسی و ترتیب اثر نخواهد بود.

ماده شش– با وصول درخواست اعمال ماده ۴۷۷ ق.آ.د.ک در صورت ارجاع موضوع به حوزه معاونت قضایی ، اگر پرونده مورد مطالبه قرار گرفت، مرجع مربوطه مکلف است اصل پرونده را بعد از برگ شماری ارسال نموده و از فرستادن بدل پرونده یا لوح فشرده خودداری شود‌‌‌‌.

ماده هفت ‌‌‌‌- معاونت قضایی، قضات و مشاورین با تهیه و تنظیم گزارش دقیق‌‌‌‌، مستند و مستدل، جهات خلاف شرع بین را در کمترین زمان ممکن به همراه پرونده به دفتر رییس قوه قضاییه ارسال‌‌‌ می ‌نمایند.

ماده هشت – اگر رییس قوه قضائیه در زمان بازبینی رای، دستور توقف اجرای حکم را صادر نماید‌‌‌‌، در صورت رد اعاده دادرسی، مراتب لغو توقف توسط معاون قضایی به مرجع قضایی اعلام‌‌‌ شده تا مطابق حکم صادره اقدام نمایند.

ماده نه – در صورت موافقت رییس قوه قضائیه با تجویز اعاده دادرسی، پرونده تحت رسیدگی به پیوست نظریه قضات و کارشناسان قوه قضائیه بوسیله معاونت قضایی در اجرای ماده ۴۷۷ قانون مذکور جهت رسیدگی به دیوان عالی کشور ارسال و رونوشت نامه برای پیگیری به دادگستری استان مربوطه ارسال‌‌‌ می‌گردد.

تبصره‌‌‌‌ – با تجویز اعاده دادرسی توسط رئیس قوه قضائیه اجرای حکم تا تعیین تکلیف قطعی نسبت به آن، به تعویق‌‌‌ می‌افتد.

ماده ده – با وصول پرونده در دیوان عالی کشور، رییس دیوان یا معاون وی پرونده را برای رسیدگی به یکی از شعب اختصاص یافته به این امر در دیوان، ارجاع‌‌‌ ‌نماید. شعبه مرجوع الیه مکلف است مستدلا بر اساس نظر رئیس قوه قضاییه‌‌‌‌، ضمن نقض رأی قطعی سابق به پرونده رسیدگی مجدد شکلی و ماهوی شده و اقدام به صدور رأی نماید.

تبصره ‌‌‌‌- دفتر دیوان عالی کشور موظف است بعد از صدور رای توسط شعب دیوان، نسخه ای از رأی را جهت درج در سابقه نظارتی به معاونت قضایی قوه قضائیه ارسال و پرونده اصلی را به همراه رای جدید، به دادگستری استان یا سازمان قضایی نیروهای مسلح مربوطه اعاده نماید.

ماده یازده ‌‌‌‌- این دستورالعمل در ۱۱ ماده و ۲ تبصره در تاریخ ۷/۹/۱۳۹۸ به تصویب رییس قوه قضاییه رسید و از تاریخ تصویب لازم‌الاجرا است.

اعاده دادرسی یکی از طرق فوق العاده شکایت از احکام قطعیت یافته دادگاه ها می باشد که موجب می گردد همان مرجعی که حکم را صادر کرده است مجددا به همان دعوا رسیدگی نماید.

در واقع با پذیرش اعاده دادرسی، دعوایی که با صدور حکم قطعی مختومه شده است، با درخواست محکوم علیه دوباره در همان مرجعی که رأی را صادر نموده است مجددا رسیدگی گردد، هر چند که رسیدگی قبلی با حضور وی صورت پذیرفته باشد.

بر اساس ماده ۴۲۶ قانون آیین دادرسی مدنی:

” نسبت به احکامی که قطعیت یافته … ممکن است درخواست اعاده دادرسی شود ” . با توجه به این ماده درخواست اعاده دادرسی صرفا نسبت به حکم دادگاه امکانپذیر است . بنابراین، قرارهای دادگاه حتی قرارهای قاطع دعوا و قرارهای تأمینی قابل اعاده دادرسی نمی باشند .

نمونه لایحه اعاده دادرسی

ریاست محترم ….

احتراما به وکالت از آقای ناصر… محکوم علیه دادنامه شماره ۹۴۰۹۹۷۲۹۲۹۴…..شعبه …دادگاه عمومی  … مورخه ۱۵/۱/۹۴ ضمن تقاضای پذیرش اعاده دادرسی دفاعیات را به شرح ذیل معروض می دارم:

شرح ماوقع:

موکل اینجانب آقای ناصر… به موجب قرارداد شماره ۹۷…/۹۰ تاریخ ۱۲/۱۱/۹۰ کلاسه ۵../۲/ق (مستند شماره ۴) ملک به پلاک ثبتی شماره … اصلی بخش ۱۲ تهران از موقوفات احمد خان … و محمد حسین خان …را با تشریفات کامل اداری ، بصورت قانونی، رضایت و موافقت اوقاف خریداری نموده و پس از اتمام بنا به نام خود، پایان کار نیز دریافت نموده است.

آقای طاهر… مدعی هستند که به استناد ظهر مبایعه نامه ای که بین آقایان … تنظیم گردیده است، ملک مذکور را از آقای … خریداری نموده است.

الف _در خصوص رد این ادعا، توضیحات مورد اشاره حائز اهمیت است:

اولا: موجرملک، اوقاف می باشد و در تمامی قراردادهای بین اوقاف و خریداران، صراحتا شرط شده که مستاجر بدون اجازه اوقاف حق انتقال و واگذاری ملک کلا و جزئا، قبل یا بعد از احداث اعیانی به غیر را ندارد.

آقای … نه تنها هیچگونه مجوزی ازاوقاف نداشته، بلکه اوقاف نیز علیه ادعای ایشان اقامه دعوا نموده که در شرح گردشکار متعاقبا به استحضار می رسد.

ثانیا: مستفاد از مفاد تعهدات مقرر دراصل مبایعه نامه ای که جناب … به ظهرنویسی آن استناد نموده است حدود چهار ماه قبل از تاریخ ظهرنویسی، با حضور متعاملین اصلی مبایعه نامه در اداره اوقاف اقاله گردیده لذا مستند ادعای ایشان یک مبایعه نامه فاقد اعتبار است.

ثالثا: موکل اینجانب و سلسله ایادی مالکیت قبل از آن با رعایت کامل تشریفات قانونی و قرارداد رسمی و کتبی با اوقاف معامله نموده اند.

رابعا: در ظهرنویسی که به آن استناد شده است، صراحتا ذکر شده عین مفاد مبایعه نامه را از آقای … خریداری نموده اند. لذا فروشنده بدون مجوز اوقاف با ظهر نویسی مبایعه نامه ای که چند ماه قبل از زمان انتقال به ایشان از درجه اعتبار ساقط شده، آقای …را فریب داده و طبق بند پنج همان مبایعه نامه ذکر شده در صورتی که امکان انتقال نباشد مبایعه نامه باطل و فروشنده موظف است ثمن دریافتی را به خریدار مسترد نماید.

متعاقبا شکایت کیفری فروش مال غیر مطرح و دادگاه نیز آقای … را محکوم نموده اند و حکم صادره نیز قطعی گردیده است (پیوست شماره ..).

نکته حائز اهمیت اینکه در دادنامه کیفری اصداری، به جای قید رد مال (که همان وجه دریافتی توسط متهم می باشد) قاضی محترم مرتکب اشتباه  شده و به رد ملک حکم داده اند.!!

درحالیکه مضمون حکم تایید وقوع جرم فروش مال غیر و باطل بودن انتقال است. لذا حکم به رد ملک نتیجه اشتباه بین قاضی محترم صادرکننده حکم کیفری است.

ب _ گردشکار پرونده :

۱- سلسله ایادی مالکیت ، معاملات انجام شده و قراردادهایی که بین متعاملین و اوقاف منعقد گردیده است به پیوست یک الی پنج تقدیم می گردد.

۲- طبق توضیحات ذیل هر قرارداد ، قرارداد قبلی الزاما توسط اوقاف باطل شده است.

۳- آقای طاهر … مدعی است که طبق ظهرنویسی مبایعه نامه شماره ۶..۸ مورخه ۱۳/۲/۸۸ ملک مذکور را از آقای … خریداری نموده است.(پیوست ۶ و ۷)

۴- طبق بند ۱-۴ مبایعه نامه، می بایست طرفین مبایعه نامه (ردیف اول و دوم جدول) در تاریخ ۱۴/۲/۸۸ در اداره اوقاف حاضر و سند اجاره به اقای … منتقل می گردید که این امر طبق قرارداد شماره …، تحقق یافته و در تاریخ ۲۹/۲/۸۸ موضوع مبایعه نامه به خریدار منتقل و سند تنطیم گردیده است .

تاریخ ظهرنویسی مبایعه نامه که تنها دلیل و مستند آقای …می باشد در مورخه ۱۱/۶/۸۸ تنظیم گردیده در حالیکه ۴ ماه قبل از آن مفاد مبایعه نامه توسط خریدار و فروشنده اجرا شده و در نتیجه آقای … مبایعه نامه ایی اتمام یافته و فاقد اعتبار را به نام آقای…ظهرنویسی و ملک را درحالی منتقل نموده که در تاریخ انتقال اساسا مالکیتی نسبت به موضوع معامله نداشته اند.

۵- با استناد به متن جمله ظهرنویسی شده، یقینا آقای … از مفاد مبایعه نامه و اینکه می بایست قرارداد توسط اوقاف منعقد گردد آگاهی داشته است. ولی تا دو سال بعد با اوقاف قراردادی منعقد نشده  و دو سال بعد آقای …قرارداد را به صورت قانونی به خانم فریده … منتقل نموده است.

۶- در بند ۵ مبایعه نامه صراحتا مذکور است که چنانچه مورد معامله قابلیت انتقال به خریدار را نداشته باشد و عدم امکان انتقال مربوط به زمان مبایعه نامه باشد،عقد باطل و فروشنده موظف است که ثمن دریافتی را به خریدارعودت نماید.

اعاده دادرسی

اعاده دادرسی

تحقق شرط مذکور قانونا منتج به انفساخ قرارداد شده لذا معامله منفسخ شده است.

تعمق آن مقام محترم را به جمله (کلیه متن مبایعه نامه) که به نام آقای .. ظهرنویسی گردیده است معطوف می دارم.

اولا: همانگونه که به استحضار رسید بعد از اینکه مفاد اصل مبایعه نامه انجام شده، بیع تمام شده و مبایعه نامه از اعتبار خود ساقط می گردد و در حقیقت آقای … کلیه پوچ را به نام آقای … ظهرنویسی نموده است.

ثانیا: بر فرض استناد به مبایعه نامه ،با استناد به جمله مذکور،شرط بند ۴ آن (حضور در اداره اوقاف و تنظیم قرارداد توسط اوقاف) عینا به خریدار منتقل می گردد.

ثالثا: با فرض استناد صحیح به ظهرنویسی مورد اشاره( که تایید مجدد کلیه مفاد مبایعه نامه است)، فروشنده می بایست ثمن خریدار را مسترد نماید نه ملکی که از مالکیت وی خارج شده است و قانونا به ملکیت موکل درآمده است!!!!

رابعا: در بند ۳ قراردادهای اوقاف، در شروط و تعهدات قرارداد اجاره ملک مورد نظر صراحتا مذکور است که مستاجر بدون اجازه اوقاف حق انتقال و واگذاری ملک کلا و جزئا، قبل یا بعد از احداث اعیانی به غیر را به هیچ نحوی از انحاء حتی به عنوان وکالت،صلح حقوق و.. ندارد.

بر فرض نادیده گرفتن عدم اعتبار ظهرنویسی مبایعه نامه، این شرط اصلی موجر(اوقاف) نیزبین خریدار و فروشنده رعایت نگردیده است.(پیوست هشت)

خامسا: تا دو سال بعد از ظهرنویسی، بین خریدار و اوقاف قراردادی منعقد نشده ومدت قرارداد اجاره دو سال قبل منقضی گردیده است.

۷- با عنایت به اینکه ملک موصوف در زمان واگذاری و تحویل به موکل، نیمه ساخته بود، ایشان با دوندگی و زحمات بسیار و تحمل هزینه های هنگفت برای اتمام ساختمان، در تاریخ ۱۳/۷/۹۱ طبق شماره ۲..۷/د/ع موفق به اخذ پایانکار گردید.(پیوست نه)

۸- متعاقبا قرارداد اجاره سازمان اوقاف با موکل تجدید گردیده است.(پیوست ردیف ۵ )

۹- طبق دادنامه شماره …۰۷۴-۹۳ مورخه ۲۵/۹/۹۳ صراحتا با ذکر اینکه موکل اینجانب بواسطه قرارداد با اوقاف به صورت قانونی ملک را در اختیار دارد خواسته خواهان به خلع ید را رد نموده است.(پیوست یازده)

۱۰- آقای … قبلا نیز پرونده ایی را با موضوع ابطال قرارداد موکل اینجانب با اوقاف مطرح نموده بود که طبق دادنامه شماره ۴۰..-۹۳ مورخه ۱۸/۱۰/۹۳ با استرداد دعوای خواهان، قرار رد دعوا صادر می شود .(پیوست دوازده)

متاسفانه اشتباه قاضی محترم در تعیین مجازات رد ملک به ضررموکل تمام شده و اعتراض ثالث ایشان نسبت به دادنامه نیز به دلیل عدم توجه و اشراف قاضی رسیدگی کننده نسبت به نکات مذکور، رد شده و ملک از تصرف قانونی موکل خارج گردیده است….